خط زدن بر من پایان نیست.
آغاز بی لیاقتی توست .
همیشه بهترین ها برای من بوده وهست .
اگر مال من نشدی قطعا بهترین نبودی ونیستی .
این تو نیستی که مرا فراموش کردی .
این منم که به یادم اجازه نمی دهم حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند .
صحبت از فراموشی نیست .
صحبت از لیا قت است ....
احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن فقیر بودی ........
نظرات شما عزیزان:
روزي از راه آمدم اينجا ساعتش را درست يادم نيست
ديدم انگار دوستت دارم علّتش را درست يادم نيست
چشم من از همان نگاه نخست با تو احساس آشنايي كرد
خنده اَت حالت عجيبي داشت حالتش را درست يادم نيست
زير چشمي نگاه ميكردم صورتت را و در خيال خودم
مي زدم بوسه بر كنار لبت لذّتش را درست يادم نيست
آن شب از فكر تو ميان نماز بين آيات سورۀ توحيد
لَم يَلِد را يَلِد ولَم خواندم ركعتش را درست يادم نيست
باورش سخت بود و نا ممكن كه دلم بوي عاشقي مي داد
پيش از اين او هميشه تنها بود مدّتش را درست يادم نيست
مانده بود از تمام خاطره ها يك نفر در ميان آئينه
اسم او مهرداد بود اما شهرتش را درست يادم نيست
خواب تو خواب هر شبم شده بود راه تعبير آن سرودن شعر
يك غريبه هميشه پيش تو بود صورتش را درست يادم نيست
عادت عشق دل شكستن بود و مرا عاشق نگاه تو كرد
واقعاً او چه خوب مي دانست عادتش را درست يادم نيست
عاقبت مرد بين آئينه بي خبر رفت و در شبي گم شد
چون لياقت نداشت يا اينكه جرأتش را درست يادم نيست
<img src=\"http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(0).gif\ " width=\"18\" height=\"18\">